دل سپردم
نه آوایی بود و نه ندایی
چه غریبانه مردم
نه چتری بود و نه بارانی
از دورترین فاصله ها برایت می نویسم تا شاید خاطره نم خورده ات تازه شود
از شکاف دورترین دیوارها تو را می نگرم تا دیده کور شده ام . . .
اما نه تو از آن زمانی
اما من
توان دارم گاه نجوایی را که در این خانه نهان می گذرد در گوش جانها آواز بخوانم
با چنین پنداری گاه گریان می خندم
گاه خندان می گریم . ؟
***** دوستای گلم نظر یادتون نره*****
|