![](http://www.tehranpic.net/images/rt6fhnd20gmb9rg7zvif.jpg)
من نمیدانم که… اما میدانم که …
من نمیدانم که عادت کرده ام، یا که دوست دارم روزهای بارانی را تارهای عنکبوت، گوشه و کنار خانه را و رسالت گلهای مصنوعی کنج اتاق را اما میدانم که، برای دلتنگیهای گل سرخ دلم میسوزد برای آن نردبان شکسته و برای تنها یی مترسک
من نمیدانم که دوست دارم یا که عشق میورزم به صدای نفسهای پنجره در تیره? شب به بهار دادن نارنج و به گردش چشمها در باغ رویا اما میدانم که عادت کرده ام به پر حرفی گنجشکها ی سرگردان به شنیدن روزانه، خبر مثله شدن دنیا از رادیو و به دیدن شلوارها ی وصله دار اما میدانم و ایمان دارم، که عشق میورزم، به صداقت کبوتر به تپشها ی قلب دوربین به طنین گل واژهها در گلو به رقص موزیک در سلولها ی تن و به کفشها ی قدیمی ام
|